یک پزشک:
- کلاس پنجم که بودم ، معلم به من اطمینان داشت و ورقهها را اغلب دست من و دو نفر دیگر می داد تا تصحیح کنیم ، من هم یک بار از اعتماد معلم سوء استفاده کردم و در فرصتی مناسب ، ورقه خودم را درست کردم ، تازه عذاب وجدانی هم به من دست نداد و از زیرکی خودم خوشحال هم بودم. یک بار هم دلم برای یکی از شاگرد تنبلهای کلاس که مدام نمره تک می گرفت و معلم تنبیهش میکرد سوخت و 6 نمره بیشتر به او دادم تا 10 بشود ، آخر خانواده خیلی فقیری داشتند و خودش نحیف بود و رنجور ، به چشم خودم دیده بودم که او و پسرعمویش لوازمالتحریر مشترک دارند ، قبل از زنگ ریاضی خطکش و پرگار و گونیا را به هم میرساندند ، گاهی هم لباسهای گرمشان را با هم عوض میکردن
Sunday, December 24, 2006
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment