سوریالیست:
٢- ١٦١ نامهی عاشقانه به همراهِ ٢٧ عکس از یکی از مشهورترین وبلاگنویسان مذکرِ این وبلاگستان در اختیار دارم که همگی در وصف عشقش به من است (البته تا زمانی که فکر میکرد من دخترم..).
البته ایشون حالا که سری توی سرها درآورده و ادعایش میشود شاید ذهنش به این قضیه قد ندهد اما خوب گفتم که یادش بیافتد !!
جلال:
۳- صبحها در آخرین نگاهم به آیینه با خودم یکدقیقه دیالوگ صمیمانه دارم؛ حالا بسته به حس و حالم و ابر و باد و مه و خورشید و بابام (!)، یا به خودم افتخار میکنم، یا همدیگر را میزنیم، یا عاشق خودم میشوم، یا خودم را محکوم میکنم، یا به خوشگلی خودم ایمان میآورم، یا ...
ناتور:
۵. تمام دوستان دوران دانشگاه و دوستان فعلیام معتقد بودند و هستند که من یک دونژوان هستم. این اشتباه بزرگ و تاریخی هم از آنجا شکل گرفته است که من دوسال - از ۲۱ سالگی تا ۲۳ سالگی- به معنای واقعی کلمه عاشق دختری بودم که کس دیگری را دوست داشت و من طی این دوسال متاسفانه پنج عزیزی را که فکر میکردند میشود آدم مزخرفی مثل من را دوست داشت، به خاک سیاه نشاندم؛ امروز واقعا از این بابت شرمگین، خحالتزده و متاسفام
داریوش کبیر:
2- من اصولا رابطه عکس با شادی و بپر بپر دارم در نتیجه اصلا بلد نیستم برقصم و تنها تو مهمانی باید با لگد و کشیدن دست بلندم کنند در نتیجه اصلا تمایلی به رفتن به مهمانی و محفل های شاد ندارم
اگنس:
5. کلاس سوم ابتدایی، یکی از دوستانم از این مانتوهای جلوبسته تنش میکرد که من خیلی دوست داشتم. برای اینکه عقدهای نشوم، یک روز مانتوام رو برعکس تنم کردم و دوستم _ فروزنده _ هم دگمههایش را از پشت بست. تمام آن روز را در خیابان و مدرسه با چنین ریختی سیر کردم و فیض بردم. البته یقهی مانتو گاهی اذیتم میکرد وگرنه کلی خوشتیپ شده بودم و ملت کلی نگاهم میکردند! البته فقط ناظممان خوشش نیامد، چون کلی دعوایم کرد و من از خوشتیپی بیرون آمدم
سیامک:
2-وفتی 17 سالم بود با دو تا از دوستام بدون یول به مسافرت شمال رفتیم و هر نیازی که داشتیم با کمک مردم حل می شد. وفتی ماحرای این سفر رو به خواهرم گفتم او هم به مادرم گفت و مادر هم به بابام گفت و بابام در حالی که روی ترش کرده بود صدام زد و گفت کارت به گدایی کشیده حالا.
قورباغه باز:
پنج . خیلی کم به حمام می روم . تمام دلایلی که منجر به حمام رفتن من می شود از چند حالت خارج نیست : با دختر زیبایی قرار داشته باشم ، مهمانی دعوت باشم و یا بخواهم به مسافرت بروم که معمولا هیچ کدام از این اتفاقها برایم نمی افتد . اما هر بار که با حمام می روم آن قدر کیف می دهد که می گویم : احمق ، از این به بعد هر روز دوبار دوش می گیرم اما هر بار باز فراخ باسنی ام می آید
رویاهای گمشده:
به من دیکشنری سیار میگویند. معنی و ریشه تمام کلمات انگلیسی را میدانم. یکی از تفریحات من حل جدول های انگلیسی هست. تا امروز هیچ جدولی را ناتمام کنار نگذاشته ام.
بارون:
2- در کل صورتم از چشمانم خیلی خوشم می اید و کلی قربان خودم می شوم بابت چشمانم. البته نه فقط به خاطر آنها. یکی از خصایصم این است که اگر برای همه " یک نظر حلال است" برای من همان یک نظر هم حرام می شود، چون یک بار به طرف مقابلم نگاه می کنم چنان دقیق نگاه می کنم که تمام جزئیات چهره اش در ذهنم باقی می ماند. دختر چشم چرانی نیستم. اما چون هنر اصلی ام مینیاتور یا به قول استادم نگارگری ایرانی است، دیدن و نگریستن و نگاه کردن برایم واژه های متفاوتی تعریف شده اند. هرچند همه شان یک عمل باشند.
بهار:
سه سالی می شه که سینما نرفتم. چرا؟ چون با فندق سینما رفتن اصلا عاقلانه نیست و از طرفی هیچ کس حتی بابای مهربونش حاضر نیست بچه رو دوساعت بگیره تا مامان فندق بره دنبال الواتی و سینما
هومن:
4- گوزوی قهاری هستم!!! شدت صدای بعضی از این گوزها به قدری زیاد است که هر آن احتمال ترک خوردن و یا ریزش گچ سقف می رود. توی شرکتهایی که کار می کردم و می کنم وقتی در توالت هستم، بعضی وقتها مجبور به کشیدن سیفون می شوم تا اسباب تفریح همکاران نباشم...!! در خدمت سربازی در میان افسران وظیفه محل خدمت مقام اول در تعداد و شدت گوز را کسب کردم!! نمی دونم توی آیین نامه های نظامی این جرمه یا نه؟!! البته قصد شرکت در این موضوع رو نداشتم ولی برای کم کردن روی بعضی افراد پر مدعی وارد این جریان کثیف شدم وقتی که سرم بلند کردم دیدم که همه دوستان از شدت خنده به حالت سینه خیز روی زمین افتاده اند و همه متفق القول بنده را به عنوان استاد و نفر اول انتخاب کردند!
صالح:
2. عادت های عجیب و غریب زیاد دارم، مثلا همیشه در اتاقم بسته هست، و امکان نداره بتونم وقتی در اتاقم بازه کار کنم یا حتی بخوابم. یا مثلا هیچ وقت شوقاژ یا وسائل حرارتی دیگه ای تو اتاقم پیدا نمی کنید موضوع وقتی عجیب تر میشه که تو روزهای عادی زمستون و پائیز گوشه پنجره رو باز می گذارم. از عادتهای عجیب و غریب دیگه ام اینه که اسکناس های توی کیفم همگی بر اساس سه رقم آخر شماره سریالشون ردیف میشن!
سینا:
4- هيچوقت بزرگ نشده ام و نخواهم شد
شبنم فکر:
۴- دیدین بعضیها می تونن گاهی شکل بچه های کوچک حرف بزنن؟ عاشق این حالتشونم! به خصوص یکی از پسر خاله هام و یکی از دوستهام که وقتی اینطوری حرف می زنن، دیوونه ام می کنن! فکر کنم با این کار می شه من رو هیپنوتیزم کرد!
پویان میگه : بازی خطرناکیست و برای همین باید کلّی احتیاط خرج کرد و ناگفتهها را گفت و ناگفتنیها را نگفت.
با من:
می تونم با چشم بسته SMS بزنم . سرعت تایپم محیرالعقوله D: روزی حداقل پنجاه تا SMS می زنم ولی تا حالا واسه کسی جوک و اینجور چیزا نفرستادم
عصیان:
4- «فاويسم» میدونين چيه؟ من دارمش. يک نوع حساسيت مربوط به يک جور کمبود يک جور آنزيم در خون که در صورت خوردن بعضی خوراکیها شکوفا میشه. به همين علت خوردن باقلا (از همونها که دستفروشها توی زمستون پختهشو میفروشن) از کودکی برام ممنوعه. پفک و پيف پاف هم قراره همين بلا رو سرم بيارن اما من در کمال پررويی همهشون جز پيفپاف رو میخورم و تا حالا چيزيم نشده. به هر حال اگه شما طرفدار فمنيسم، مارکسيسم، پلوراريسم، کوبيسم و حتی رئاليسم جادويی هستيد، من از وقتی به دنيا اومدم «ايسمسرخود» بودم. حالا حالاها باید بوق بزنید.
امیر:
۹۰٪ دوستانی که دارم را مدیون اینترنت هستم
سایه:
دوست داشتم به جاي اينكه مهندس باشم، خواننده ميشدم.
گناهکار:
۳- تا حالا دوستدختر نداشتم و ندارم، حوصلهی دختربازی رو بعد از سال اول دبیرستان از دست دادم، از عشقبازیها و لاس زدنهای پشت تلفن حالم بههم می خوره!
تقویم زنانه:
سال 82 وقتی از بم برگشتم تا مدت ها با بلوز و شلوار می خوابیدم
طلسم:
يك بار آقاي خاتمي ما را بغل كرده(شايد هم ما بغلش كرديم، خيلي ذوق مرگ شده بوديم آن وقت به جانِ خودمان و هفته اي يك شب خوابش را مي ديديم!)، هنوز آقاي احمدي نژاد بغلمان نكرده!!! و چند بار هم رئيس دانشگاه ما را با الغابي نظير معاندِ تحريك كننده، مخالف نظام و آشوبگر صدا كرده است. خيلي حال كرديم آن وقت ها، فكر مي كنيم چيز خوبي باشند!
گلدونه:
۱-تو دوران دانشجوییم از ظفر تا پیچ شمرون رو از تو کوچه پس کوچه ها میرفتم تا تو ترافیک گیر نکنم.تازه طرح رو هم رد میکردم و ماشین رو کوچه روبروی دانشگاه پارک میکردم.هیچ وقتم پلیس دستش بهم نرسید.
گردناز خانوم:
من وقتی بچه بودم مامانم دعوام میکرد لج میکردم و همون وسط اتاق مخصوصا جیش میکردم.
تیلا:
۱- علاقه داشتم مامان بابام رو دید بزنم هاهاها
ژرمنستان:
۲- يک بار هم نزديک بود سر و کارم با قاضي مرتضوي بيفته. بعد از احضار بچه هاي انجمن اسلامي شريف به دادگاه انقلاب بچه ها يک نامه نوشتن به خاتمي و کوفي عنان و درخواست کمک کردند. من هم اتفاقي تو يک وبسايتي ديدم و on line مشخصاتم را دادم و امضا کردم. تازه به کلي از دوستهام هم نامه را فوروارد کردم كه امضا کنيد. آقايي كه شما باشيد سه روز بعدش ديدم نامه را روزنامه نوروز چاپ کرده با اسم و مشخصات کامل و اينکه هرکي کدوم دانشگاه و چه دانشکده اي درس ميخونه يا فارق التحصيل شده! تو نامه از حدود 150 نفري که امضا کرده بودند فقط چهار يا پنج نفرشون ايران بودند و همشون هم نامه را از من گرفته بودند و امضا کرده بودند! من هم حدود يک ماه بعدش بليط داشتم براي آمدن به آلمان خلاصه معنيي عرق سرد بر بدن نشستن را آن موقع فهميدم!
از زندگی:
۱- کلاس چهارم ابتدایی زنگ دیکته معلممون فقط تعدادی لغت میگفتند که بنویسیم. من هم هر لغتی رو که بلد نبودم جا میانداختم در نتیجه دیکتهم همیشه بیست میشد! عجب بچه ی تخسی بودما. همینه که می گن گول ظاهر آدما رو نباید خورد!
یک احسان:
1) يادمه بچه که بودم، فکر کنم از چهارم دبستان به بعد، هر روز از مدرسه که بر می گشتم، روزنامه می خريدم، معمولا کیهان. اولين مطلبی هم که يادم می آيد در روزنامه خواندم در مورد ديدار ريگان بود با گورباچف. صفحه آخر کيهان. می شود سال 88 يا 89 فکر کنم.
یوسف علیخانی:
2: يه ساعت داشتيم از اين زنگي ها. درست شبي كه قرار بود بابام، فرداش با زنگش بيدار بشه و بره قزوين. من و داداش بزرگم، فيروز دعوا كرديم و شكستيمش. از ترس قايمش كرديم زير پتو. اون شب نمي دونم كي خوابم برد و اصلا بابا كي بيدار شد
داود پنهانی:
چهار:يه بار زمان دانشجويي از تو نمايشگاه كتاب سه تا كتاب دزديدم
آزاده اکبری:
۵- تا ۶-۷ سال پيش ميگفتم اگه من شهردار بشم آدمايي رو كه تو خيابون تف ميكنن مجبور ميكنم كه خم شن، تف خودشونو از كف زمين بليسن. خيلي خشن بودم، نه؟
امیر حسین قربانی:
از هفت ماهگی حرف میزدم! اگر هم فکر میکنید خالیبندی است یقه خالههایم را بگیرید که به این قضیه ایمان بسیار دارند! و اما چه میگفتم!؟ خومونی!(همان امام خمینی!) ملگ بر شاه! و از این حرفهای انقلابی! ناسلامتی ما بچه انقلاب هستیم! بعدها این غربیها خرابمان کردند و بهمان شبیخون فرهنگی زدند
نازخاتون:
۱- من اصلا عاشق اينم که وقتی تو خيابون با همسر راه می ريم و اون دستش رو دور شونه ی من می ذاره، دست مبارک راست من از دور کمر ايشون رد بشود و در جيب سمت راست پشت جا خوش کند. اصلا هم برام مهم نيست کسی به ما چپ چپ نگاه کنه. شما هم امتحان کنيد خيلی خوبه؛)
سها:
۴-پدرم زمان دبستان من سرهنگ نیروی زمینی بود و من سال اول و دوم دبستان که بودم خیال میکردم که افسر ارتش بودن خیلی شغل بدیه و خجالت میکشیدم که به بقیه بگم. هر کی میپرسید میگفتم بابام کارگره!
لیلا موری:
۴ب - تا وقتی دیپلم بگیرم همیشه برنامه کودک میدیدم و هنوز هم از دیدن کارتون لذت میبرم. عاشق شخصیت های کارتونی هم میشدم مثل اسکار توی ممل (دختر مهربون).
پرستو دوکوهکی:
1.تازه چهاردستوپا راه میرفتم که يک سوسکِ مرده را خوردم. گويا خرما زياد دوست میداشتهام و اشتباه گرفته بودم. آنطور که روايت هست و مادرم میگويد، بعد از تناول، پای سوسک چسبيده بوده به لبِ پايينیِ بنده. قابلِ توجهِ دوستدارانِ سوسک.
پژمان:
1- لحظه اولین باری که دستهایم آرام و آرام سینه های یک دختر رو لمس کردن تا مدتها پس زمینه ذهن من بود. در اون سن من خودم رو مدتها به خاطر اون کار ملامت کردم اما تا مدتهای بسیاری بعدش افسوس خوردم که چرا اون شب ادامه ندادم و سکس نکردم!
پویان:
4- هرجایی که فرم پر میکنم و از مذهبام میپرسد، مینویسم شیعه اثنی عشری. اما در حال حاضر نه به شیعه اعتقاد دارم و نه به اسلام و نه به دین دیگری و نه به خدا!
مازوخ:
5- يكي از كارهايي كه خيلي سخته واسه من چيزي خواستن از ديگرانه ... و يكي ديگه هم با تلفن حرف زدن... مگه اينكه چه اتفاقي بيفته كه من زنگ بزنم به كسي .. الان چهار ماهه كه از خانواده دورم ولي يك بار هم زنگ نزدم .. نه به اونا نه به كس ديگه(؟) اي (البته به استثناي دوسه باري كه مجبور شدم)
امید میلانی:
۵. هیچوقت به خاطرِ عشق با زن یا دختری رابطه نداشتهام، و کاملاً خودآگاه اهدافِ سودجویانهیِ خود را دنبال میکردم (اوایل برایِ تجربهاش، بعد برایِ ارضایِ جنسی، بعدتر تحلیلِ موشهایِ آزمایشگاهی)؛ نیز هیچگاه دلبستگیِ عاطفی در روابطِ خود دخالت ندادهام. قولِ راسل دربارهیِ شوپنهاور را متناسبِ حالِ خود مییابم که: «روابطِ عاشقانهیِ فراوان […] که شهوانی بود ولی نه سودایی». اعترافِ اصلی اینکه غیرِاخلاقیبودنِ قضیه تا یک سالِ اخیر بهشدت مایهیِ خجالتام بود، و بهزبانآوردناش دشوارترین اعترافی بود که تاکنون کردهام.
در همین راستا، در یکی از بزرگترین بلاهتهایی که کسی میتواند مرتکب شود، تنها دو سال بعد از اولین سکسام و از گفتهیِ دوستان بود که فهمیدم جلق هم میتوان زد.
Monday, December 25, 2006
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
47 comments:
عمو اروند, من و بیلی, روی شیروانی داغ, محسن مومنی و ... هم نوشته اند. کار خیلی سختی است پوشش یلدا بازی, برای این کار بهتر است شاخه ها را دنبال کنی, یعنی وقتی به وبلاگ یک نفر می روی از طریق ان به وبلاگ پنج نفری که او معرفی کرده و ...موفق باشی
http://pouyanian.com
آقا خدا قوت...
وبلاگ من رو هم لطفا اضافه کن.
http://blog.cyberpejman.com/
من هم دو تا پست نوشتم:
http://blog.parastood.ir/
و مرسی که این زحمت رو می کشین.
منم نوشتم.میشه اضافه کنید.www.femirani.com
http://www.amnesiac.ws
dooste nadide ke mitoonam hads bezanam ki hasti, dastet dard nakone. kar jalebi kardi. damet garm.
lotf kon inha ro ham ezafe kon!
http://white-duckling.blogspot.com/
http://nikat.blogspot.com/
http://makhmalbanoo.blogfa.com/
http://mattati.blogspot.com/
http://www.germanestan.persianblog.com/
http://pjvandi.blogspot.com/
خسته نباشي رفيق ولي بهتر نبود شاخه به شاخه جلو ميرفتي؟!!!
اين وبلاگ هم كولاك كرده برو ببينش.
www.shabnevis.com
يلدا بازي شهربانو موسوي:
http://gayagizi.blogspot.com/2006/12/blog-post_24.html
يلدا بازي يوسف عليخاني:
http://www.bukharamagazine.com/nights.php?n_id=11
يلدا بازي داود پنهاني:
http://davoodpenhani.blogspot.com/2006/12/blog-post_116690823102364493.html
آدرس يلدا بازي يوسف عليخاني اشتباه فرستاده شد. آدرس درست اين است
http://tadaneh1.blogspot.com/2006/12/9.html
خب فکر کنم هنوز خیلی کار داره تا این مجموعه کامل بشه اما کار جالبی کردی . این وبلاگها تو لیستت نبودند : مامان غزل ، موسیقی آب گرم ، بامبو بلاگ ، پژمان بلاگ ،پری دریایی ، گلدونه ، سولانژ ، رژینا ، افکار و گردناز خانم . همه اینا تو صفحه من لینکاشون هست .
خسته نباشی
خب فکر کنم هنوز خیلی کار داره تا این مجموعه کامل بشه اما کار جالبی کردی . این وبلاگها تو لیستت نبودند : مامان غزل ، موسیقی آب گرم ، بامبو بلاگ ، پژمان بلاگ ،پری دریایی ، گلدونه ، سولانژ ، رژینا ، افکار و گردناز خانم . همه اینا تو صفحه من لینکاشون هست .
خسته نباشی
اوا منم که نيستم اينجا:)
بازی یلدایی در شب تولد پنج سالگی وبلاگ
http://www.persianblog.com/posts/?weblog=behrokh.persianblog.com&postid=5994028
بازی یلدایی در شب تولد پنج سالگی وبلاگ
http://www.persianblog.com
/posts/?weblog=behrokh.
persianblog.com&postid=5994028
بطرز اساسی خسته نباشین ...کارتون فوق العاده بود . اینارو هم اضافه کنین :
http://beigzadeh.blogfa.com/
http://delvapasiii.blogsky.com/
http://www.eghlima-m.blogsky.com/
منم بازي
www.bachesharji.blogfa.com
http://sina200.blogspot.com
بخاطر زحمت بي منتي كه مي كشين ، ممنون
خیلی باید گسترش پیدا کنه!
هنوز خیلی از وبلاگها نیستن!
وبلاگ منم اضافه کنید
ممنون
http://bashool.blogfa.com/
اینها هم که من می دونم نیستن:
فردای روشن http://www.fardaaye-roshan.persianblog.com/
آسمان همه جا آبی نیست http://belgiran.blogfa.com/و البته خودم :) شبنم فکر http://www.shabnamefekr.blogspot.com/
در جستجوی کلمات http://www.salehoffline.com/archives/002213.html
سلام!
اين وبلاگ رو هم ميتونيد اضافه كنيد
http://weria.blogspot.com
KETABLOG.COM
AMIRMEHDI.COM
HADINILI.BLOGSPOT.COM
من هم نوشتم http://ghur.blogspot.com/2006/12/blog-post_116691366423927900.html
بازی یلدایی با سایت بالاترین
http://boshboy.blogfa.com/post-18.aspx
fbaroon.blogspot.com
منم توی بازی شرکت کردم و پست گذاشتم. اسمم رو می نویسی؟
من هم دعوت شدم و نشتم ..ما رو هم اضافه کن لطفاً
http://holmes.blogspot.com/
این از نوشته ی جلال سمیعی:
http://www.joonomi.com/2006/12/post-179.html
و این هم از نوشتهی خودم:
http://www.natoor.khabgard.com/?id=2025618589
اینجا:
http://www.pouyan.ws/archives/001486.php
راه انداختن این وبلاگ ایده ی خوبی است
http://www.osyan.net/2006/12/post_893.php
http://persianbuddy.blogspot.com/2006/12/blog-post_22.html
ما هم آره
میشه منو هم اضافه کنید ، راستی نگفتید این بازی تا کجا ادامه داره arezoum.blogspot.com
با این بازی ثابت شد که چقدر این ملت وب باز و وبگرد بیکارند. جدا خیلی بیکار و خیلی سطحی
sallam
karetoon foghelade jaleb bood!!!
be in migan ye harkate khod joshe & mardomi!!!
harfam siasi nabooda!!
farda naiain be jorm injad eghteshash dastgiram konin!!
rastii manam mikham bazi basham!!
www.bobowolf.blogfa.com
montazer davat namatoonam ta 5mored az khodam lo bedam ;)
sallam
karetoon foghelade jaleb bood!!!
be in migan ye harkate khod joshe & mardomi!!!
harfam siasi nabooda!!
farda naiain be jorm injad eghteshash dastgiram konin!!
rastii manam mikham bazi basham!!
www.bobowolf.blogfa.com
montazer davat namatoonam ta 5mored az khodam lo bedam ;)
وبلاگ من و استاد هدایت هم هست.
sabztoii.persianblog.com
1/cheez.blogfa.com
2/raahi.blogfa.com
سلام. اینها هم بازی کردند:
فرهاد صفریان: http://safarian.blogfa.com/
مژگان بانو:
http://mojganbanoo.persianblog.com/
رضا سیرجانی
http://raghsemojeghazal.blogspot.com/
نیروانا:
http://nirvana.persianblog.com/
http://mentaldialohttp://mentaldialogues.blogspot.com/2006/12/blog-post_2971.html
eshtebah shod. in doroste:
http://mentaldialogues.blogspot.com/2006/12/blog-post_2971.html
من هم نوشته امسلامparizi.blogfa.com
ما پس چی ها خیلی بی معرفتی آقاهه برا ما هم بذار قربونت جون مادرت
Post a Comment